ابراهیم افشار، روزنامهنگار، نویسنده و روایتگر پرکار مطبوعات ایران است که بیش از چهار دهه با قلمی متمایز، طنزآمیز و مردممحور، در رسانهها حضوری پررنگ داشته است. او متولد دههی ۱۳۳۰ در تهران است و از همان سالهای نخست جوانی، علاقهاش به زبان و قصه، او را به سوی روزنامهنگاری کشاند؛ حرفهای که تا امروز، بهعنوان رسانهی اصلی او برای روایت جهان باقی مانده است.
افشار در سالهای فعالیت مطبوعاتیاش، در روزنامهها و نشریات مطرحی چون همشهری، ایران، شرق، جامجم، اعتماد، گلآقا، شهروند و ورزش و مردم قلم زده و عمدتاً بهخاطر گزارشهای میدانی و گفتوگوهای متفاوتش با شخصیتهای فرعی یا فراموششده شناخته شده است. او در روایتهایش، بیش از آنکه به چهرههای مشهور بپردازد، سراغ آدمهایی میرود که در حاشیهی تاریخ ایستادهاند؛ پیرمردی که قهرمان محله بوده، زنی که در گوشهای از شهر خاطرات یک نسل را حفظ کرده، یا ورزشکاری که در گمنامی زیسته و رفته است.
سبک نوشتاری ابراهیم افشار آمیزهایست از زبان محاوره، شوخطبعی، نثر ادبی و رگههایی از مستندنگاری؛ او از طنز نه برای سرگرمی، بلکه برای افشاگری استفاده میکند و از تاریخ نه برای بازگویی وقایع، بلکه برای بازسازی صداهایی که شنیده نشدهاند. نوشتههای او را میتوان نمونهای منحصربهفرد از تلفیق ادبیات غیر داستانی، گزارشنویسی و تاریخ شفاهی دانست.
از میان آثار مستقل او میتوان به «قربانی لبخند ژوکوند»، «غریبهای در دهانم آب میشود»، «چریک پیر»، «خودزنی در آینه»، «برای عشق مادر، برای رفیق ناصر» و «احمد شاملو در ماگادان» اشاره کرد؛ آثاری که اغلب با استقبال خوانندگان و منتقدان همراه بودهاند و از نظر سبک و محتوا، جایگاه ویژهای در میان آثار غیرداستانی معاصر دارند.
ناداستان